شیرینبازی
از خیلی قبل تر یه چیزایی از کارات رو به ذهنم سپردم تا برات بنویسم بعضیاش ماله چند ماه پیشه مگه نه که الان خیلی پیشرفت کردی الانیا رو هم هر کدوم یادم باشه برات می نویسم . یه بار بابایی بهت چایی داد توش تفاله ب،د بعد به بابا گفتی این چیه ???? بابا گفت سوسک !!!!!!! تو توشو نگاه کردی با تعجب گفتی نه موچو هه یعنی مورچس خخخخ صدای خاکبرداری خونه همسایه بلنده اومدی میگی می ترسه می تسه می گم کی می ترسه می گی آبا صدا می تسه قربونت برم بابا ماشینو نشون داده میگه آقای هادی پور خ،نشو جارو نزده الان اینا اومدن از اون موقع اسم این ماشینا شده جاوووووو یعنی جارو و منتظری بیاد هر صدایی بیاد از بابا می پرسی می ترسی ??? می ترسی بابا میگه نه _وقتی...
نویسنده :
مامان شیما
17:45